امروز اخرین روز من به عنوان یه پشت کنکوری بود.
امروز تا ساعت 12 یه مرور کلی برای درسام داشتم، البته تا ساعت 9 با خواهرم گفتیم و خندیدیم و حرف زدیم بعدش شروع کردم به مرور کردن
بعد از مرور به مادرم زنگ زدم که طبق برنامه ریزیمون از سرکارش بیاد خونه و باهم بزنیم به دل طبیعت
با ساده ترین وسایل اعم از یه دونه چیپس و پفک و یه دونه شیرکاکائو و کلوچه و یک عدد خواهر حساس و اعصاب خورد کن راهی شدیم به سمت جنگل
اولش که رفتیم صدای اهنگ رو تو محوطه به شدت زیاد کرده بودن و ما نتونستیم یه جای دنج پیدا کنیم
متاسفانه خواهر غر غروی بنده هم که روی جک و جونور ها حساسه شروع کرده بود به اینجا نه اونجا مگسه اینجا مورچست و فلان
بعد 10 دقیقه یه جا پیدا کردیم اما اونجوری که من میخواستم دنج و راحت نبود
(کنار این کلبه کوچک نشستیم)
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۴۲۰۱۴_o1se.jpg
بعد از 15 دقیقه و با شروع نق نق های خواهر گرامی راجع به دخترای جیغ جیغوی بغل دستمون، پسرهای لاس زن و هیز، مسافرانی که اداب مسافرت رفتن رو بلد نبودن و حشرات موزی بلند شدیم تا یه جای اروم تر و دنج تر پیدا کنیم
در اخر یه جای خیلی خنک، به دور از مسافران و صدای وحشتناک بلند اهنگ پیدا کردیم
اینقدر اونجا ارامش میداد که حتی تصور کردنش لبخند روی لبام میاره، وقتی نسیم خنکش میخورد به صورتت، وقتی به درختای سبز و بلندقامت نگاه میکردی یک حالی میکردی که نگو
یک عدد شیردنت هم میل کردم که از مزه بهشت میده
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۵۱۸۲۶_g5cx.jpg
یک عدد جوربه ی ناناز هم دیدیم که بنده خدا پاش لنگ میزد و همش به دنبال دزدی گوشت و مال و منال ملت بود.
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۵۱۴۰۵_iabe.jpg
اها تو راه برگشت یک عدد سگ هم دیدیم که وسط راه جا خوش کرده بود.
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۵۵۳۱۸_o7yx.jpg
کل این وقایع و نشست و برخاست ما 2 ساعت طول کشید، کلی هم از خودم عکسای قشنگ قشنگ گرفتم.
اینم عکسای فضای سبزش:
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۵۵۳۴۸_coab.jpg
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۴۱۸۲۶_37u.jpg
https://s8.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۷۰۵_۱۴۲۴۴۸_acjq.jpg