فامیل نزدیکه
امروز خودش منو دید دعوت نکرد اما مامانش گفت بیا خونه عروس و دوماد تا وسایلشونو ببریم اونم سرسری گفت و رفت همینطوری که ماشینش روشن بود گفت و رفت
بعد همون لحظه یکی از فامیلای دوماد ی طوری نگاه کرد انگار چپ چپ نگام کرد
بنطرتون برمیا نرم بذارمبازم موقعی که دوباره گفت و همه رفتن برم؟
اخه الان همه نرفتنا چون وسایل و جهیزیه می برن
اما اینطوری که اون فامیلشون زیرچشمی نگام کرد بهم برخورد انگاد منتظر بود ببینه من می دوم برم یا ن
😏 دوس ندارم برم
اما اگه فکر میکنید زشته و باید برم پاشم برم
من دوس دارمبعدا ک همه دارن میرن برم بعدا ک مجددا بگن مثل ادم