من مخالف بودم رد کرده بودم اولش پسره رو ولی اون هی اصرار کرد که بیا یه بار منو ببین ندیده رد نکن من هزار بار بهش گفتم نمیخوام و این حرفا گفت نه باید بیای اگه نخواستی باشه میرم
خونواده هامونم میدونستن
خلاصه من رفتم کافه اونم اومد قبلش من تو پیام گفته بودم اجازه بده که من دونگ خودمو بدم چون میدونم قراره جوابم منفی باشه
گفت که نه فدای یه تار موت اصلا من بهت علاقه دارم پول هزار تا بستنی فدا سرت
خلاصه رفتم کافه و از نزدیک دیدمش بیشتر بدم اومد ازش
رسیدم خونه گفتم که ما به درد هم نمیخوریم و دوس ندارم دیگه ارتباط داشته باشیم
برگشت گفت اگه میری دوس ندارم دینی بهم داشته باشیم بیا این شماره کارت بدهیت ۳۰ هزار تومنه
منم امروز ۳۰ هزار تومنو واریز کردم نوشتم که امیدوارم کمبود این ۳۰ هزار تومن تو دو روز باعث نشده باشه که کمر اقتصاد خونواده اتون بشکنه و بلاک
نمیدونم چرا حرصم گرفته