خواب دیدم یه زن و شوهر که با هم اختلاف دارن یکیشون صورت و لباسش زخمی شده و بهم گفت بهم کمک کن و حالش خوب نبود که من از یه رودخونه آب ریختم روش و بعد چند نفر که من میشناسمشون یه چاه کندن تو یه باغ که میخواستن طرف رو بندازن تو چاه که انداختنش که یکیشون سنگ ریزه مینداخت و علف های هرز تو باغ رو که مثل چمن بود یکی سنگ های ریز یکی سنگ های بزرگ و یه نفر هم شن و ماسه که خانمش هم صورت و لباسش زخمی بود و نذاشت که کامل چاه رو پر کنن که کنار چاه من و دو نفر دیگه دلمون سوخت و گفتیم گناه داریم اما به حرفمون توجه نمیکردن که کفش هر دوشون گم شده بود و پاره شده بود که من کفش نو واسشون آوردم و گفتم این کفشا رو به سختی پیدا کردم که از کفش زنه یه مار سیاه دراومد که فکر کنم میخواست بهش نیش بزنه