همیشه تو ذهنم دوست داشتم اون شب شوهرم موهامو باز کنه کمکم کنه آرایشمو پاک کنم و لباسمو عوض کنممم
و خیلیم رمانتیک بود اون صحنه های توی ذهنم
ولی مردا هیچ وقت اون ضرافت رو توی کارشون ندارن یعنی یه جوری این پد آرایش پاک کنو میکشید رو صورتم انگار میخواست پوستشو بکنه بعد میسلار واترم رفت تو چشم سوختااااا
گیر سیاهارو میخواست از توی موهام در بیاره دو سه تا تار موهم همراهشون میکشید
هییی خدا خیلی خوب بود اون شب ولی هنوز جا خرجای جشنش درد میکنه
بعد پنج سال با یه عالمع مخالفت بهم رسیدیممم
عید امسال