بیشتر از همه چیز این گذر زمان برام ناراحت کننده و عجیبه
ناراحت کننده شاید به این علت که اونطور که دوست داشتم سپری نشد
تصورات دیگه ای از جایگاهم تو نوزده سالگی داشتم
یکسالی که گذشت هر چند کم نسبت به سال قبل بازم هم پیشرفت داشتم
اما به اون شخصیت متعالی نرسیدم
آسیب دیدم، تابو شکستم و درخواست کردم نیاز هامو
اما هنوز هم سینه ام مأمن انبوهی از رازه
نمیدونم در اینده چه چیزی رخ میده و صدردصد در اتفاقات آینده من بیشترین تاثیر رو دارم
زندگی من چیز پیچیده ای نیست و حتی کلاف سردرگمی هم نداره
همه چیز ساده است
مشکلات قابل حله
آینده روشنه
تنها چیزی که نیازه کمی همت و شجاعت و غیرت ومسئولیت پذیریه
روزایی که میگذرن آینده ای رو میسازن که پیش بینی کردنش امکان پذیره دخترم
دختر پر درد و شاید خسته درونم
باید بهت بگم که بااااااااید برای رسیدن به اونچه که میخایی مثل سنگ صیقل داده بشی
همینطوری نمیشه
روزا میگذرن
ادما میان و میرن و ته ته ته همهههه این ماجرا ها به یک زندگینامه میرسیم که مال توئه
طوری زندگی کن و پلن داشته باش که توی هفتاد سالگییت بتونی سرتو جلوی خودت بلند کنی و شرمنده خودت نباشی
هننوزززر کلی مسیر مونده
ناامید نباش
تولدت هم مبارک:)