2733
2734

بچه ها من میخوام یکی از خاطرات خودمو تعریف کنم

۳ سال پیش بود که خونه ی مادریزرگم بودم

خونه ی مادربزرگ من یه خونه ی قدیمی توی گیشاست

یه خونه ۵۰ ساله ، که ۳ طبقه اس ،

خلاصه اقا ما چون مادربزرگمون تنها بود شیفتی میومدیم

و پیشش میموندیم که تنها نباشه ، شب حدودای ساعت

۱ بود مادربزرگمم توی اتاق خواب بود 

منم چون هیچچ جای خونه به جز آشپزخونه آنتن

نمیداد زیر پنجره توی آشپزخونه نشسته بودم و کله ام

کرده بودم توی گوشی ( حتی یادمه که داشتم ویس میدادم به دوستم یعنی در این حد هوشیار بودم)

یهویی یکی اسممو صدا کرد 

گفت سارااااا سارااااا؟؟؟ 

دقیقا به حالت سوالی اسممو صدا کرد

اولش فکر کردم مادر بزرگمه بدون اینکه فکر کنم

تا اسمم رو شنیدم گفتم : جانم ؟

همین که گفتم جانم ، یهو سرم رو از توی گوشی بالا آوردم

دیدم کل خونه تاریکی مطلقه و چون من سرم توی گوشی بوده نور گوشی اصلا نذاشته بفهمم انقدر خونه تاریکه

به خودم اومدم دیدم این صدایی که صدام کرده اصلاااااا

صدای مادر بزرگمم نبوده!!!!!

اصلاااا صداش مثل صدای ماها نبود 

نمیدونم چجوری توضیح بدم صداش مثل صدای ما تیز نبود 

همون با لرز وحشتناک رفتم توی اتاق مادربزرگم

انقدررررر ترسیده بودم حتی جرات نداشتم نیم متر

دستمو دراز کنم مادربزرگمو بیدار کنم

همونجوری زنگ زدم به دوستم

بجه ها میدونم باورش سخته ولی همه اش عین واقعیته

وقتی با دوستم تلفنی حرف میزدم دقیقاااااا صدای کفش پاشنه بلند میومد که روی سرامیک راه میره 

( خونه ی مادربزرگم سرامیکه)

هیچکس حرف منو باور نکرد 

ولی بخدا قسم یه ذره اش دروغ نیست

دنیا پر از رنج است، با این حال درختان گیلاس شکوفه می‌دهند🌸

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

چیز ترسناکی تو عمرم ندیدم ولی همیشه حس میکنم تو تنهایی یکی هست که داره بهم نگاه میکنه 

م‍‌ث‍‌ل‍‌ا #م‍‌ام‍‌ا‍‌ن‍‌م داد ب‍‌زن‍‌ه ب‍‌گ‍ع.. خ‍‌اک ن‍‌ری‍‌زی‍‌ن روش دخترم از #ت‍‌اری‍‌ک‍‌ی م‍‌ی‍‌ت‍‌‍‌ر‍س‍‍ع...🖤.... #اح‍‌م‍‌ق م‍‌ا ب‍‌ودی‍‌م ،ک‌‍ہ ب‍‌ی م‍‌ع‍‌رف‍‌ت‍‌ی م‍‍‌ی‍‌دی‍‌دم و ب‍‌ازم م‍‌ع‍‌رف‍‌ت ب‍‌ه خ‍‌رج م‍‌ی‍‌دادی‍‌م🥺🌑... ح‍‌س اون #ص‍‌یگ‍‌ار ب‍‌یچ‍‌اره‌ا‍ی ‍رو ‍دارم ‍ ‍کہ‍ همہ‍ ج‍‌ا ح‍‌رف از #ت‍‌رک‌ک‍‌ردن‍‌شہ‍...!🖤🙃...دیدید چه زود فراموش میشید؟حالا بخوابید:)🖤... ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺑﺪﻭﻥﺧﯿﻠﯽ " ﺗﻮو ﺩﺍﺭﻩ"! ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ،ﺑﺪﻭﻥ " خییییییلی ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ "...ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ همه ﭼﯿﺰﺑﯽ ﺗﻮجهه ، ﺑﺪﻭﻥ" ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ "...ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ توو ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ،ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ: ﺷُﮑـــﺮﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ، ﺑﺪﻭﻥ " ﺩوﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ،ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ  ﻧﻪ "ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ "...ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ" ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ "...ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ" ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ، ﺧــِــــیـﻠﯿﻬﺎ نمی فهمن "...ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ،ﺑﺪﻭﻥ " ﺍﺯ ﺧــِــــــــیلیا ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ "...اگه ديدى کسى زيادميخوابه،بدون"خيلى تنهاست"...ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ،ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ...🖤🌒.... بغضم را چکیدم؛ قلبم را قورت دادم؛ اشکهایم را خندیدم؛ نفرتم را فروبردم؛ احساس قربانی شده را دفن کردم؛من ناگاه و بی هیچ نوایی در اندرونیِ پستوی افکار خودم تمام! 🙃🖤

من باردارم ولی نمی‌ترسم 

پیش میاد خب 

من ی بار قشنگ حس کردم یکی اومد بالا سرم خواب و بیدا  پتو و محکم کوبید تو صورتم 

هوشیار شدم درد میکرد صورتم

منت نکش از غیر / پر و بال خودت باش                                                        معاون و مشاور مدرسه.مدرس تربیت جنسی و مهارت های زندگی واستعداد یابی کودکان
ترسیدم‌😑 صدا پاشنه و صدا نازک و تیز میگه جنا ماده بودن🫣



نه اصلاا صداش زنونه نبود خیلیییی صداش کلفت بود

اصلا فرکانس صداش مثل ما نبود نمیدونم چجوری توضیح بدم!

اونم که روی سرامیک راه میرفت بعدا اینجوری فکر کردم که نکنه واقعا سم دارن

دنیا پر از رنج است، با این حال درختان گیلاس شکوفه می‌دهند🌸
من باردارم ولی نمی‌ترسم  پیش میاد خب  من ی بار قشنگ حس کردم یکی اومد بالا سرم خواب و بید ...



جالبه که بهتون بگم از وقتی بچه ی عمه ام توی اون خونه به دنیا اومد دیگه هیچچچچچ چیز ترسناکی حس نکردم

واقعا نمیدونم دلیلش چی بود 

کل سنگینی خونه رفت

دنیا پر از رنج است، با این حال درختان گیلاس شکوفه می‌دهند🌸

من صبح بیدار شدم این ماجرارر واسه مادریزرگم تعریف کردم

گفت اشکال نداره منم صدا میکنن هر وقت صدات کردن جوابشون بده 😐


بعدم برام یه چیزی تعریف کرد که دیگه مطمئن شدم اونجا یه چیزی هست

دنیا پر از رنج است، با این حال درختان گیلاس شکوفه می‌دهند🌸

ما تو یه خونه خیلی قدیمی از این کلنگی ها چندسال زندگی می‌کردیم تو منیریه یه ساختمون هم چسبیده بهش بود که اندازه این قدیمی نبود ولی خالی بود 

یه کوچه بن‌بست که توش چندتا ساختمون قدیمی بود که فقط یکیش مسکونی بود خیلی خوفناک به نظر میومد ولی هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد که منم حرفی واسه گفتن داشته باشم

یه دختر خوشبخت اونی نیست که درس خونده کار میکنه زبان بلده و مستقل شده دختر خوشبخت اونیه که یک نفرو داره که عاشقشه 💔 من اون دختر خوشبخت نیستم 🙃امیدوارم یه روز منم حس دوست داشته شدنو تجربه کنم 🦋                                                                   اینکه میگم دوست دارم عشق و ازدواج رو تجربه کنم معنیش این نیست که از مردی که تو نی نی سایت درخواست دوستی بده حالم به هم نمیخوره 🤮

خونه قبلی که بودیم یه موجودی همش شوهرم رو اذیت میکرد اما با من اصلا کاری نداشت شوهرم حتی 1دقیقه نمیتونست خونه تنها بمونه یه شب که داشتیم شام میخوردیم انگاری گوشه فرش بلند شد بعد محکم به زمین کوبیده شد .یکیم اینکه یه بار نصف شب زمستون در جای لوله بخاری (خونه چون نو ساز بود کامل کیپ بود من بارها تستش کردم میخواستم خودم رو متقاعد کنم)افتاد رو سرامیکا دقیقا سر مام اون قسمت بود بعد شوهرم اون موجودا رو هم همون لحظه تو خواب میدیده  چنان عربده ای کشید که من بیشتز از داد شوهرم ترسیدم تا افتادن در 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

یه سوال

negar844 | 32 ثانیه پیش

حس قویییی

خبسابیل | 37 ثانیه پیش
2687