سلام خانما
حس میکنم تو قلبم یه زخمه که گاهی سر باز میکنه و گاهی مثل زخمای پوست رو میگیره...
امروز دوباره زخم دلم سرباز کرد...
سرجلسه امتحان بودم اومدم دیدم چندتا میس کال دارم
از کلانتری زنگ زدن بابت اجراییه الزام به تمکینم...
گفتم مگه نباید شما با شوهرم بیاید سراغ من چرا من باید بیام
گفتم قانونی دعوتت کرده و ازت خواسته برگردی خونتون
کارشناس خونه رو دیده و تایید کرده
گفتم من با اصل خونه مشکل دارم که تو ساختمون مادرشه
گفت واحد تفکیک شده ست و اوکیه
گفتم باید بیام خونه رو تایید کنم یا کامل برگردم
گفت باید بامن بریم برگردی سر زندگیت...
گفتم من برنمیگردم😭😭😭
حالم بده...حیف چندسال عمر و جوونی و زندگیم برای مردی که حتی طبق روال قانونی نیومد سراغم و درخواست داده من برگردم اونم فقط برا ناشزه شدنم و قطع نفقه...