امروز رفتم امپول بزنم خانم پرستار سوزن کرد تو شیشه دارو گزاشت رو سینی یهو شیشه دارو که سرنگ داخلش بود برگشت تو سینی، همونو هم برام تزریق کرده به نطرتون سرنگ الوده شده ذهنم خیلی درگیر شده نگرانم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
تو اون سینی فقط سرنگ های استفاده نشده رو قرار میدن بعد از تزریق میندازن سطل زباله... نگران نباش
زکات عقل تحمل نادانان است... .چقدر سخت و طاقت فرساست که خلقی از زبانت در امان نباشند چقدر کاربر ترسناک تو این سایت هست که فقط باید ازشون دور شد و فرار کرد و چقدر باید تاسف خورد که معنی و مفهموم خیلی از کلمات رو بلد نیستن و مدعی هم هستن پناه میبرم به خدا از هتاک و فحاش افسار گسیخته من سلیطه بازی بلد نیستم... ..ادب از که آموختی؟! از کاربرهای هميشه در صحنهٔ نینی سایت!!!!کاش یاد بگیریم نظر با عقیده متفاوت هست لطفا عقاید خودتون رو در قالب نظر به دیگران تحمیل نکنید بله با شما هستم کاربر همه چیز دان که تمام کتاب های دنیا با عنوان های مختلف رو مطالعه کردی اما هنوز اندر خم فهم تفاوت نظر با عقیده هستی