شوهر منم پسرمو با شکم میخوابوند رو ساق دستش و سوت میزد چنان خواب عمیقی میرفت انگار صد ساله نخوابیده
پسر من خیلی تو بغل من نا اروم بود جوری که عصر خدا خدا میکردم زود شوهرم بیاد این آروم بگیره گاهی زنگ میزدم شوهرم وسط روز بیاد خونه براش سوت بزنه 😁بخوابونتش بره
الانم ده سالشه باباشو خیلی بیشتر دوست داره 😁