بخاطر ثبت‌نام خودروی ک برادرشوهرم ازگواهینامه شوهرم نوشته بودو من خبرنداشتم و گفتم راضی نیستم برادرشوهرم خونه خودم ب شوهرم گف ۱۰ساله خونه و حمام ندارین بااین اخلاقا و حرفای خودت و زنت ازاین ب بعدم ندارین و تااخرعمر همینطورین
بعد مادرشوهرم آنژیو کرده بردن خونه همین برادرشوهر وقتی اوردن همه واساده بودیم توکوچه حال و احوال کردیم مادرشوهر رف خونه برادرشوهر
ب شوهرمم گفته بودم خونه برادرش نره بخاطر توهینش بعد دیشب ک من نبودم رفته اونجا
خوب حق داره نره جای مادرش به نظر منکه بخاطر مادرش رفته
هر کاری کنی حتی اگه حق با توام باشه بی معرفتا باز طرف خانوادشونو میگیرن
همین داداشش جهاز دخترش منو شوهرمو دعوت نکرد
خانوادش مث بچها باهاش رفتارمیکنن همین داداشش میگف وقتی داداشمون توروگرف عقلش اندازه بچه ۲ساله بود منم گفتم عقلش زیاده متاسفانه شمابهش تلقین کردین ک عقلش اندازه بچه‌هاس بعد هرهرخندید
داداش دیگش هم بخاطر دروغ زنش شوهرمو فش داد کتک زد
مادرش هربار طرف اونارومیگیره
شما حق داری ناراحت باشی ولی تا خودش نخواد بفهمه هرچی هم بگید فایده نداره ممکنه لج هم بکنه.
حالا سخت نگیر عزیزم. خونه برادرش برای مهمونی که نرفته فقط بخاطر مادرش رفته. مادرش که بره خونه خودش دیگه خونه برادرش نمیره. الان مجبوره . شما یه مدت چیزی نگو. خودش به نتیجه میرسه که خانوادش باهاش خوب رفتار نمیکنن.
خانما چرا انتظار دارن بعد ازدواج شوهرشون یادش بره خانواده داشتن
