من یه پسر ۵ ساله دارم فردا صبح نوبت زایمانمه
من و پسرم تا حالا یک شب هم از هم دور نبودیم(اتاق جدا میخوابه منظورم اینه تاحالا دور نبوده ازم)
دارم گریه میکنم ازش دور میشم یه شب
پیش مادرشوهرم میمونه بهش میرسن
ولی دلتنگی از الان داره تیکه دارم میکنه
دارم سکته میکنم توروخدا یچیز بگید آروم بشم 😢😭😞
میشه یه صلوات ب نیت رسیدن به عشقم و خوشبختیمون بفرستین ♥️♥️
🙁😑😐
من درکت نمیکنم
نمیدونم چی بگم
😐😐
بزار دومی بیاد بیچاره سر اولی آنقدر داد میزنی...اصلا وقت نمیکنی بهش برسی
بسلامتی
حستو درک میکنم منم به فکر اینم چجوری دوری پسرمو تحمل کنم
ان شاالله به سلامت زایمان کنی ولی از پس فردا آرزوت میشه دو دقیقه بره خونه مادرشوهرت و سراغ نی نی جدید نیاد ...
عزیزم به سلامتی التماس دعا
پس من چی بگم که تو دوران بارداری نزدیک دوماه از بچه هام دور بودم چون بیمارستان بستری شده بودم،
عزیزم چیزی نیست که اتفاقا بهتر بگذار یکم ازت دور باشه نی نی جدید بیاد کمتر میتونی بهش برسی ،فقط کلش برا کادو بخری بهش بدی از طرف نی نی جدید که یه وقت به خاطر وابستگی که بهم دارین حسادت نکنه به بچه
خودتو جمع کن لوس بازیا چیه بچه جاش خوبه ازاب وگل دراومده بفکراون یکی میخاددنیا بیادباش
درد زایمان دلتنگیو از یادت میبره :) بردار به پدرش بگو بچه رو بیاره با خودش زایشگاه بعد از زایمانت البته همش چن ساعته خب
بالاخره عزیزم نمیتونی ک بچه رو ببری توی اتاق زایمان ب اون یکی بچتم اگ میشه فکر کن
عزیزم یه شبم واسه خودت باش تک و تنها باش
از فرداشب باز همون آش و همون کاسه س
تازه دوتا شدن قشنگگگگگگگ پدرتو درمیارن😶🌫️
ماشالله پسرت بزرگه و میگی بهش خوب میرسن،یه شبه تحمل کن.دخترم موقع زایمانم 2سالش بود
