لیلای من ،دوست مهربانم شانزده ساله که درحسرت بچه دار شدنه .
ارزوهای زیادی داشت که گاهی تعریف میکنه ....میگفت دیگه خسته شدم از بس داروبخورم و جواب نده و عوارض دارو ببینم
میگفت از جوا نگرفتن عملها خسته شدم
میگفت از دعاهایی که با زخم زبونن خسته شدم
دل پاکی داره .سنش سر مرزه و اخرین عمل رو انجام میده که اگه جواب نگیره باید بیخیال درمان بشه.
الان اتاق عمله به هیچ کس از خانوادش نگفته میگفت اگه نشه کنایه میزنن.به دعا نیاز داره خواهرش خواب دیده شش تا جنین در حال مردن بودن هی ایه الکرسی خونده یکیشون مونده.
براش دعا کنید ممنون
اگه زحمتی نداره ایه الکرسی براش بخونید مرسی از همتون .میخوام بهش بگم چند تا دعاش کرده برا روحیه دادن بهش