2737
2739

سلام مامانا 

چطور بچه هاتون عادت کردن؟؟ میشه یه کم از تجربه هاتون بگید چی کارا کردین 

الان تو مهد هستم و دخترم گریه میکنه نمیدونم چیکار کنم نمیدونم بذارم با مربی ها باشه یا خودم ارومش کنم 

واکنش درست چیه واقعا   


لطفا مامان های عزیزی که بچشون هیچ مشکلی نداشت و اصلا براشون گریه نکرد و از ثانیه اول جدا شد نمک رو زخم ما مادر ای گرفتار نپاشن 

مهدگذاشتن غیر ضروری ظلمه به بچه س

 برا بحث نیومدیم،انشاالله برای رضای خدا.جواب ابلهان خاموشی. من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. در هر حالی خدا رو فراموش نکنیم ، برای خوشنودی خدای مهربون کار کنیم ، نه برا دل خودمون و نه برای دل دیگران. که این است آخر عرفان .


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جاریم همین مشکل و داشته میگفت گذاشتمش اومدم ولی به نظرم ضربه بدی زده. از خود مشاورای مهد کمک بگیر. طبیعیه که بچه به خاطر وابستگیش به شما حس ترس داشته باشه

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه... ای ترس تنهایی من ، اینجا چراغی روشنه 😔🌹
2731

سلام..من بچه که بودم دقیقا همینطور بودم.یادمه تا یه مدتی مامانم پشت در کلاس مینشست،منم مدام نگاه میکردم ببینم هست یا نه...بعد کم کم آروم شدم.

هرچند من اوایل پیش دبستانی هم همینجور بودم،حتی یه عکس دارم مارو برده بودن اردو به زور ازم عکس گرفتن،چشمای سرخه و قشنگ معلومه داشتم گریه میکردم🥲

یه روزی همههه‌ی خستگی‌هات رو میفروشی و رویاهات رو باهاش میخری   دست از تلاش کردن برندار...تو فوق‌العاده‌ای  
2738
عزیزم غیر ضروری نیست الان باردارم و دخترم باید مهر بره پیش دو گفتم از الان بیارم که خودم میتونم باه ...

پیش گذاشتن بچه هم ضروری نیس 

بچه بنده خدا خسته میشه و دور از مادر 

در زمانیکه بیشترین نیاز رو دا ه به مادر

 برا بحث نیومدیم،انشاالله برای رضای خدا.جواب ابلهان خاموشی. من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. در هر حالی خدا رو فراموش نکنیم ، برای خوشنودی خدای مهربون کار کنیم ، نه برا دل خودمون و نه برای دل دیگران. که این است آخر عرفان .
من یک جلسه گذاشتم فقط گریه کرد دیگه نبردمش

تا کی؟ بالاخره باید پیش برن

منم سال گذشته بردم اذیت شد اما چون پیش یک بود و ضروری نبود نبرد ولی مهر امسال باید بده پیش دو و منم نوزاد دارم اون موقع 

خدایا کمک

سلام..من بچه که بودم دقیقا همینطور بودم.یادمه تا یه مدتی مامانم پشت در کلاس مینشست،منم مدام نگاه میک ...

الان از مامانت شاکی نیستی بخاطر اون روزا؟ 

من دخترم رو زیاد تحویل نگرفتم الان . پشیمونم میگم بهم نیاز داشت 

خدایا چقد سخته اخه

الان از مامانت شاکی نیستی بخاطر اون روزا؟  من دخترم رو زیاد تحویل نگرفتم الان . پشیمونم میگم ب ...

نه اصلا..چرا شاکی باشم؟

اتفاقا با این کارش بهتر شدم و حس امنیت داشتم.

من تجربه بچه‌داری ندارم،نمیگمم چیزی بلدم فقط در حد عقلی که دارم نظرم رو میگم...اونم اینکه بنظرم برید آرومش کنید و بهش اطمینان خاطر بدید که پیشش هستید و قرار نیست هیچ اتفاقی بیوفته...اگه آرومش نکنید شاید بدتر نگران بشه و دیگه مهدکودک رو دوست نداشته باشه...

یه روزی همههه‌ی خستگی‌هات رو میفروشی و رویاهات رو باهاش میخری   دست از تلاش کردن برندار...تو فوق‌العاده‌ای  
آخه آروم نمیشه همش میخواد پیش من باشه 

بهش این اطمینان رو بدید که درکنارش هستید تا هرزمانی که داخل کلاس هست.

آروم آروم باید عادت کنه

یه روزی همههه‌ی خستگی‌هات رو میفروشی و رویاهات رو باهاش میخری   دست از تلاش کردن برندار...تو فوق‌العاده‌ای  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687