2733
2734
عنوان

داشتم میمردم.....

34272 بازدید | 271 پست
پارسال باردار بودم این موقع. یادم نیست چند هفته بودم فکر کنم 18 یا 17 هفته بودم. رفته بودم سونوس غربالگری دوم. مهرماه هفته ی سی ورم داشتم رفتم پیش دکترم گفتم خانوم دکتر ورم دارم گفت مهم نیست ازمایش برای یه ماه بعد داد چون داشت میرفت سفر. چهار هفته بعدش چند روز مونده به وقتم که باید میرفتم آزمایشگاه یه شب خیلی ورم کردم یه ورم غیر عادی. یهو از ساعت ده شروع شد ساعت دوازده به اوج رسید پا شدم رفتم بیمارستان. مامای بخش زنگ زد به دکترم گفت وضعمو خانوم دکتر هم بهم آزمایش داد نگه داشتن منو..... فردا صبح دکترم اومد اولین کاری که کرد دعوام کرد گفت چرا ساعت دوازده اومدی ماما منو بیدارم کرد سر درد گرفتم. به ماما گفت این یا سندرم هلپه یا جنین ای یو جی ار هست... آزمایش گرفتن و بردنم سونوی داپلر دکتر که سونو میکرد دختر جوونی بود گفت خیالت راحت جنین ای یو جی ار نیست.... بعد از ظهر دکتر اومد مرخصم کرد، یکشنبه بود یه آز پروتیین 24 ساعته داد گفت دوشنبه جوابو بیار مطب ظفر، چهارشنبه هم بیا ظفر ببینمت.... من خیلی استرس داشتم جنین ای یو جی ار باشه به سونوگرافی بیمارستان اعتماد نکردم رفتم پیش دکتر قدوسی اونم سونو کرد گفت جنین ای یو جی ار نیست ولی برای سنش کوچیکه بذار فشارتو بگیرم، فشارمو که گرفت گفت چهاردهه خطرناکه برو پیش خانوم دکت. بهش بگو منم ازمایشمو برداشتم رفتم مطب ظفر بهش گفتم همه چیو گفت نه بابا چهارده خطرناک نیست، نگرانی وجود نداره نمیخواد چهارشنبه بیایی ظفر همون پنج شنبه بیا شهید عراقی...... اومدم خونه چهارشنبه شب خوابیدم ساعت دو پاشدم با دل درد شدید همه رو بیدار کردم رفتیم بیمارستان..... مامای بخش خواب بود بیدار شد لخ لخ اومد فشارمو گرفت صدای قلب گرفت قلب بچه ام صدا نداشت..... الکی گفت بچه داره تکون میخوره. زنگ زد به دکتر یه چیزایی یواش بهش گفت گوشیو گذاشت گفت دکتر داره برای ختم بارداری میاد. گفتم دگزا نزده بچه ام سی و پنج هفته اس ریه اش کامل نیست گفت دیگه دکتر گفت اگه حاضر به ختم بارداریه بیام...... بهم یه هیووسین زد، گفتم آن ای سی یو دارید گفت نه.... گفتم من آن ای سی یو میخوام زنگ زد به دکتر دکتر گفت اگه آن ای سی یو میخوای از سرویس من خارج شو برو یه بیمارستان دیگه...... میخواستم بچه ام رو نجات بدم گفتم میرم..... گفتم دو بینی پیدا کردم گفت بخاطر هیوسینه، نگو تو فاز تشنج افتاده بودم بهم نگفت بی وجدان میخواستن از سر بازم کنن...... اومدیم بیرون رفتیم نجمیه قبولم نکردن، رفتیم چند تا بیمارستان دیگه آن ای سی یو شون پر بود یا قبول نمیکردن..... دیگه پنج صبح بود هیچ بیمارستانی به ذهنمون نمیرسید شوهرم بهش زنگ زد دوباره گفت میارمش ایرانمهر ختم بارداری کن، گفت باید نامه بدی که میدونی اونجا امکاناتی برای نوزاد نداریم..... قبول نکردم فکر میکردم بچه ام زنده اس میخواستم نجاتش بدم، نمیدونستم بچه ام مرده خودمم دارم میمیرم.... دکتر گفت ببریدش اکبر آبادی اونجا آن ای سی یو دار، رفتم اکبر آبادی...... تو اورژانس گوشی گذاشتن بچه ام قلب نداشت بهم گفتن مرده.... بردنم برای زایمان التماسشون میکردم سزارینم کنن گفتن نمیشه.... گفتم بچه ی مرده رو طبیعی دنیا بیارم میمیرم از غصه..... گفتم نههههه شوهرم اومد بهش گفتم پسرمونو از دست دادیم گریه کردیم هر دو دکترم تو اکبرابادی استاده اومد بهم گفت عیب نداره بچه ای که به یه فشار بالا بمیره لابد معیوب بوده.... میخواستم بگم لامصب من یه ماهه با حال خراب دنبالت دویدم، اشک امونم نداد سولفاتم کردن سرم داشت میترکید انگار سرم تو یه کوره ی داغ بود شوهرم نشسته بود اون گوشه داشت نگام میکرد..... داشت گریه میکرد بهش گفتم به ماملنم اینا بگو دوستشون دارم میخوام بدونن همیشه دوستشون داشتم...... میدونستم دارم میمیرم من و شوهرم گریه میکردیم، ماماها هم با ما گریه میکردنو از اتاق میرفتن بیرون، یکیشون گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم...... ساعت هشت صبح بود، تا ساعت دو درد کشیدم مامانم اومد بالا به جای شوهرم بهش گفتم مامان دوستتون دارم نذارید بعد من شوهرم تنها بمونه، غصه بخوره...... مامانم نشسته بود گوشه ی اتاق و با ناامید ترین نگاه دنیا نگاهم میکرد، حتی خاطره ی از دست دادن پسرم به اندازه ی خاطره ی غم مامانم تو اون لحظات آزارم نمیده..... دیدم داشت کم میشد هی بهشون گفتم دیگه نمیبینم کسی به حرفم گوش نمیکرد ساعت یازده پسرم دنیا اومد، دیگه نمیدیدم....... نتونستم پسرمو ببینم.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731
چند ساعت بعدش صدای گریه ی نوزاد شنیدم بیدار شد، گمونم نوزاد یکی از مریضای ای سی یو رو آورده بودن که شیرش بده....... هوشیار شدم فهمیدم نمیبینم.... یادم اومد بچه ام مرده زدم زیر گریه...... پرستار ای سی یو اومد بالاسرم بنای داد زدنو گذاشت که گریه نکن الان فشارت میره بالا برامون درد سر میشه محکم میزد به بازوم.....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
2756
داغ ترین های تاپیک های امروز