سلام عزیزا بع کمکتوت احتیاج دارم خواهش میکنم ساده نگذرید
من باشوهرم مشکل دارم جوری که امروز صبح کشوندمش خونه بابام و وسایل هامم اوردم و گفتم دیگع نمیام چوت میدونم و مطمعنم بهم خیانت میکنع و من باردارم کلن تو استرسم چنبارم قبل بارداری مچشو گرفتم اولین بارش نیست میدونم در حد ی پیام همونم تحملش ندارم خیلیییی در حقش محبت میکنم، از موقعی باردار شدم کلن پیشم نمیخوابه کلن جامون جداست هی میرم پیشش هی میره یجا دیگه از وقتی از سرکار میاد میره ی گوشع حدود شش پنج ساعت سرش تو گوشیع و تو برنامه ها چت میکنع هرچی میگم نکن فایدع نداره دیشب رفتم پیشش هی جاشو عوض کرد چن بار رفتم هی بلند میشد میرفت یجا دیگع که فقط من پیشش نباشم تا راحت برع تو گوشی
روزی چن بار رمز گوشیشو عوض میکنه ی رفتا زشتی که داره روم نمیشه بع کسی بگم ببخشید کلن خود ارضایی میکنه اونجاشو میماله و کلن نگا ای دخترا تو برنامه ها میکنه من اصن طاقت دوری خونمون و خودشو ندارم
الان از صبح خونه بابامم برام ی قرن گذشته نمیدونم چکار کنم هیچکسم حرفمو باور نمیکنه در حدی که اگر مدرکم بذارم جلوشون ایقد روش حساب میبرن و این برام زجر اورع
صبح هی خانوادم میگفتن نمیتونع وایسع الان یکساعت دیگه هی زنگ میزنع بیاد ببرینم
نمیدونم چکار کنم درموندع حالم