۵سالی میشه که ازدواج کردم. مادرشوهرم همش فک میکنه عقله کله. شوهرم بچه اوله. اون موقه ها زنگ میزد خونه یه ساعت مثه ۲تا زن با شوهرم از هر دری حرف میزد. این وسط هم یه عالمه اعمال نظر میکرد. شوهرم هم وانمود می کرد که مستقل تصمیم میگیره. اما من که غر زدم دیگه جدیدا همش سر کار با شوهرم حرف میزنه. بعد شوهرم میاد تصمیم نهایی رو به من میگه . مادر شوهرم فهمید من حرف شوهرمو گوش میدم اصلا مستقیم دخالت نمیکنه. نظرشو به پسرش میگه ما هم اجرا میکنیم!!!!!البته همیشه هم پیشنهاداتش بد نیست گاهی نظراتش خوبه ولی خب من دوسدارم خودمون واسه زندگیمون تصمیم بگیریم. حالا میترسم به شوهرم بگم که فهمیدم که مادرت نظر میده تو زندگیمون اونوقت همین یکم حرفی رو که میگه مامانم سر کار بهم زنگ زده روهم دیگه نگه. بنظرتون چیکار کنم که مادرشوهرم دیگه دخالت نکنه؟
می خوام تغییر کنم... از پیله به پروانه شدن