2733
2734

مامانمو 12اسفند ناگهانی از دست دادم وابستگی خیلی خیلی شدید داشتم،مادرم بزرگترین حامی عاطفی زندگیم بود

خیلی جوون و سرحال بودش

کلا نمام زندگیو می چرخوند

حتی زندگی منو که چندین سال ازدواج کردم

تنها کسی بود توی زندگیم که بی چون و چرا دوستم داشت

خیلی تنها شدم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
خیلی سخته

بخدا خیلی 

من خیلی تنهام جز خدا هیچ پشت و پناهی ندارم خیلی بی کس شدم پدرم مرد واقعی بود از ایمان و مردونگیش و مرامش هرچی بگم کم گفتم از خدا میخوام بهم یه پسر بده با اخلاقیات پدرم اخ انقد دلم میسوزه

سلام

خدارحمتشون کنه

منم پدرم پنج اذر ۱۴۰۱ ازدست دادم خیلی خوابشو‌دیدیم همه ی فامیل وخودمون مهربون و دست به خیر بود

همش میگه جام خوبه و توخوابامون خوشحاله

کم کم گریه روکمتر کردم و باخیرات معنوی ومادی زیاد ارام شدم 

خودمون هم میریم پیشش بزودی و میبینیمش

ایستگاه اخر همه مرگ هست 

خواست خداست ناشکری وجزع وفزع نمیکنم

غسل صبرحضرت زینب ع خوب بود برام

توزندگی وابسته نکن خودتو به کسی

تازه من خودمو وابسته نمیکنم هیچوقت اما جای پدرومادر روکسی پر نمیکنه فقط خدا باید صبر وسکوت بده به ادم تا روزابگذره 

هرروز تسبیح دیجیتالی دستمه بالای هزار تاصلوات هدیه میدم بهش

خدابهتون صبرمیده برید زیارت ارام بشید

اولا تسلیت می گم خدا بت صب بده درکت میکنم منم سال ۹۹ مادرم رو ناگهانی از دست دادم مادری که تنها مادر نبود دوست رفیق همراه و همه چی من بود دیوونه شدم تیرماه بود گرمای شدی تابستون خوزستان نو دمای ۵۰درجه ساعت ۲ظهر پیاده می رفتم سرخاکش دیوونه شده بودم در حیاطو میزدن من میدویدم فکر میکردم مادرم برگشته تا اینکه به طور ناگهانی یه فایل صوتی رو شنیدم تفسیر کتاب آنسوی مرگ امینی خواه خدایا آبی بود رو آتیش کم کم درک کردم که فقط جسم مادرم رفته روحش هست سه سال گذشته اگر یه کار بد کنم میاد به خوابم اگر دلتنگش بشم میاد بغلم میکنه میگه من جایی نرفتم پیشتم حالا شگا متاهلی کم کم سرت با زندگیت گرم میشه من محردم برام سخت تر بود من این کتاب و فایل صوتی خیلی کمکم کرد 

بخدا خیلی  من خیلی تنهام جز خدا هیچ پشت و پناهی ندارم خیلی بی کس شدم پدرم مرد واقعی بود از ایم ...

منم تنها شدم شدید،مادرم خیلی حامی بود،با صداش از خواب پا می شدم می خوابیدم

با این که ده ساله ازدواج کردم،ولی هر روز می دیدمش

خیلی وابستش بودم این چه سرنوشت شومی بود مامان زیبا و جوونمو گرفت

منم تنها شدم شدید،مادرم خیلی حامی بود،با صداش از خواب پا می شدم می خوابیدم با این که ده ساله ازدواج ...

امیدت به خدا حتما خدا برامون اینطوری خواسته من درکت میکنم ولی چه کنیم که سرنوشت ما همین بوده

اولا تسلیت می گم خدا بت صب بده درکت میکنم منم سال ۹۹ مادرم رو ناگهانی از دست دادم مادری که تنها مادر ...

خیلی سخته من تنها دوستم رفیقم بود،متاهلم ولی از خواب بیدارم می کرد هر روز خونش بودم،من و مامانم فقط همو داشتیم

خانه و محل کارش کلا هفت تا خونه باهام فاصله داشت

خیلی سخته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز