به خیال خودم هیچوقت نمیدیدم که جدا بشم
که شوهرم سر ۴ ماه زن بگیره
نمیدوووونم چمه ،به شدت اومده به فکرم ،هر کار کردم خوابم نبرد
داره میشه یکسال که جدا شدم ،خودم شاغلم ،خواستگارم داشتم چند موردی اما اولویت هامو نداشتن و ردشون کردم
اصلا سخت گیر نیستم بخدا اما چیکار کنم حس میکردم باهاشون تا یسالم نتونم
الانم میگم نکنه تنها بمونم و خواهرانه بگم دلم محبت و توجه میخاد