سلام من ۱۸ سالمه چند هفته پیش یه پسره به من پیام میده که منو خیلی دوست داره و داره میمیره گفت نمیدونی چند روزه دلم میخواد بهت پیام بدم ولی نتوانستم شمارم سنم شهرم خیابونی که توش زندگی میکردم همرو بلد بود میگف که اگر باهام صحبت نکنی همه چیزو به همه لو میدم میزارم تو پیجم هیچی من دلم براش سوخت و اون ۲۱ سالش بود اسمش علی بود صحبت کردیم بعد چند وقت گفت میخام بیام خواستگاریت منم گفتم فعلا نه گفت چرا گفتم من میخوام هنوز درس بخوانم گفت باهم میخوانیم رشته دوتامون علوم تجربی بود بعد ورزشکار بود چشاشم ابی بود اونجوری.که خودش میگف دوستم دیدش و گفت خیلی خوشگله میگف که روش کراش زدم قرار بود بیا یه جایی برای همین دوستم دیدش اما من ندیدمش اخرش از یه جای بلند افتاد و پاش شکست برای من عکس فرستاد و گفت دوتاش رو پاهاش اسم اینا نوشتن بعد چند وقت فهمیدم رفته به ماامانش گفته که منو دوست داره مامانش گفت که اگه اخلاقاتون بهم میخوره که مشکلی نی فردای همون روز من با خواهرش داشتم صحبت میکردم مامانم نمیدونست همچین کسی توی زندگی من هست منم بهش نگفتم بعد فهمیدم با باباش دعواش شده و باباش زده گوشیشو شکسته و یکی زده تو گوش پسرش خیلی ناراحت شدم ولی خواهرش گفت رفته و همه چیزو شکسته تو خونه رفیقش هیچی خواهرش گفت منو بلاک کن یه چیز دیگع دوستم فامیل اینا بوده تا اینجا متوجه شدید؟ به دوستم پیام دادم گفتم نگران من نباش برای من اون اصلا مهم نیست اخه من عاشق پسر پسر داییمم پسر عمم بهم گفته که دوسم داره ولی من عاشق پسر پسر داییمم گفتم من میخوام درس بخوانم این حرفا بعد گفتم دارم ورزش میکنم تا ۳٠ شکمم دو تیکه میشه گفتم. خداروشکر خوشگلم همه چیزم خوبه بهش گفتم اگر رلتو دوس نداری بهش بگو چون ما صمیمی بودیم بهش گفتم گفتم نزار بهت وابسته بشه بعد هی میگفتم میگفتم اخرش فهمیدم که رلش گوشیشو تو روبیکا هک کرده بوده کد از دوستم گرفته و امده رو اکانتش پسره کلی بهم حرف زد گفت بیا برو با این قیافه کجت ر..... م تو قیافت این حرفای زشت علی از اولم ترو دوست نداشتم اونجایی داشتی صحبت میکردی با خواهرش منم بودم خیلی ذوق کرده بودی و چقدر تو زر میزنی موقعه ای که به علی پیام میدادی هیچی دیگه منم انگار زبونم بسته شده بود فکر کردم دوستمه گفتم درست صحبت کن گفت من رل دوستتم هیچی دیگه گفت نمیخوام با فاطمه باشی اینا بعد خیلی خیلی حرفای بدی بهم زد از سر دلسوزی خیلی بلا ها سرم امد بعد گفت اگر با رل من کاری کنی شمارتو ادرس خونتو همه چیزو پخش میکنم منم گفتم من از اولش با رل تو کاری نداشتم ولی نمیدونه من از رلش عکس دارم و شمارشم دارم رل اون میشه دوست من ولی خب چکار کنم بنظر شما پسر پسر داییمو خیلی دوس دارم از بچگی وقتی ۷ سالم بود عاشقشم یک سال از من بزرگتره ولی خب ما زیاد خونه هم نمیرم و مامانش همش تیکه میندازه به مامان من میگه که نادیا بزرگ شده رضا هم بزرگ شده کلا از این حرفا مامانش به من میگه عروس و.... ولی نمیدونم شاید پسر پسر داییم منو دوس نداره وقتی بچه بودیم بهم قول دادیم که ازدواج کنیم 😂
کارای بچگی نمیگم بزرگم هنوز کوچیکم اما راهنماییم کنید که چکار کنم؟ تازه یه چیز دیگه هم گفت گف اگه کاری با رل من داشته باشی پیامایی که به علی دادی رو به مامانت نشون میدم. یه چیز دیگه علی تقصیری نداره باباش دختر خالشو براش جور کرده بود که یک سال ازش کوچک تره علی اون روز بهم پیام داد نادیا منو ببخش من گناه کردم من گفتم چی شده این حرفا هچی نگف و خواهرش جواب داد بلاک کن منو البته قبلش با خواهرش چت کردم رل دوستم میگه که علی نامزد کرده با یکی که خیلی خوشگل تر از توعهه و دختر خوبی هس منم گفتم برام مهم نی گفت علی از همون اولش دوست نداشته بنظرتون درسته؟ اگر نداشت چرا رفت به مامان باباش گفت اگر نداشت چرا امد همونجایی که گفتم و از ترس مامانم فرار کرد بنظرتون از اولش تقصیر کی بوده؟؟؟؟