مهربون هستی ولی بذار برای آدمای مهم زندگیت. میدونم چی میگی من هم مثل تو بودم. یه سری آدما از مشکلاتشون برای جلب ترحم استفاده میکنن. این آدما انرژی منفی متحرک هستن. و تو هم چون دلت میسوزه یا میخوای کمک کنی انرژی خودتو هم تراز با اینا می‌کنی و باهاشون سقوط می‌کنی. بهتره همچین آدمایی رو به پستت خورد بیخیال شون بشی من خودم مثل تو بودم و درکت میکنم. ولی با بدبختی متوجه این قضیه شدم و الان راحتم.
باور کن هر وقت رفتم خونش و پای حرفاش بودم به شدت احساس یاس و خستگی و دلمردگی پیدا کردم بعد برام جالب بود که وقتی میرفتم خونش یه چای هم نمیورد اصلا آداب و معاشرت انگار بلد نیست مثلا وقتی میخواست بیاد خونمون قبلش اطلاع نمی‌داد یه سری رفتارهای خص داشت
رک و راست بگو فعلا نمیخوام بگم و تو جشن میگم ما هم منتظر اون موقع باش
ببین چند روز پیش زنگ زد بهم گفت چند تا کتاب داری دستم خونه ای بیارم منم گفتم شوهرم خونس و مهمون داریم لطفا بزار بمونه خودم میام ازت میگیرم تاکید کردم بعد دوروز بعد ساعت 6 غروب زنگ درمون رو زدن منم دراز کشیده بودم شوهرم باز کرد این بود سراغ منو گرفته دیده من خوابم کتابه رو داد همسرم فقط موندم وقتی اینهمه بهش گفتم نیار خودم میام میگیرم چرا بلند شده آورده؟
منم واقعا درک نمیکنم چون ده بار پشت تلفن گفتم نیاری کتاب‌ها رو خودم میام دم درتون شوهرم میگه شاید احساس مسوولیت میکنه اما. من حس میکنم ببخشید اینو میگم زبون نفهم هست دنبال بهونه برای اینکه بره دم خونه مردم زنگشون رو بزنه والا
الان دیدم پیغام داده چرا جواب نمیدی جنسیت بچه رو نگران شدم منم گفتم ببین من گوشی بیشتر دست دخترم هست سین میکنه خودم حوصله و وقت فضای مجازی رو ندارم جنسیت رو فعلا نمیدونم مهم سلامتی هست سال خوبی داشته باشی خداحافظ چطور بود؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
