صبح زنگ زد خیلی ناراحت بود گفتم مگه نمیای خونه مامان گفت نمیدونم دعوام شده بالاخره اومد با این وضع بد معلوم بود خیلی گریه کرده .وووهر چی تعارف کردیم هیچکدوم نخوردن شوهرش رفت با خواهرم حرف زدم گفت دیشب خواب بودم بعد از سال تحویل شوهرم بلافاصله زنگ زده ب یه همکار خانومش من صبح شمارش و دیدم صبح زود دختره زنگ زد من رد تماس دادم، شوهرم خیلی ازش تعریف میکرد اعصابم خورد شد دعوام شد گفتم تو ب خانوادت زنگ نزدی اولین نفر زنگ زدی ب این دختره تبریک بگی.خلاصه شک کرده ب نظرتون چیزی هست؟