رفتیم خونشون ناهار درست نکرد پسرم اینقدر گفت گشنمه که برگشتیم اونسری هم اون یکی خواهر شوهرم همینکارو کرد از بس گفت گشنمه و گریه کرد میخواستم همونجا گریه کنم از یه شهر دور اومده بودم خونشون خودشون زیاد خونمون میان اونم برا شام و ناهار من آخرین باری که رفتم خونشون برا ناهار عید پارسال بود اونم به اصرار شوهرم...