2733
2734

سلام دوستای عزیزم.... الان که دارم تایپ میکنم توخونه خودمون نشستم.... چندماهی میشه نقل مکان کردیم...... 

پری روز و پریشب بالاخره رویایی‌ترین روز و شبمون رقم خورد.... نمی‌تونم بگم زیباترین چون تو این سالها لحظات زیبای زیادی داشتیم... مثل همه زنوشوهر ها... لحظات خاصی که شوهرت محکم بغلت می‌کنه و دقیقه ها تو همون حالت می‌مونه... شاید کم‌ترین درجه از زیبایی باشه... 

خلاصه.. عشقم و من به درجه‌ای از آرامش رسیدیم که انگار تازه با هم آشنا شدیم.... 

خیلیا پی ام فرستاده بودن و عکس عروسیمون رو خواسته بودن..هنوز آماده نشده عزیزانم.. اما از بین سلفی‌هایی که گرفتیم یه تکه‌ای شو می‌فرستم




ببخشید نمی‌تونم حسم رو بیان کنم... زبانم قاصره... فقط میتونم بگم خدا کنارمون.... توقلبمونه....

تا ابد عاشقشون بودم هستم و خواهم بود..


آهنگ تانگو قسم می‌خورم هنگامه بود....پیشنهاد عشقم بود... یه آهنگ دیگه مدنظرم بود اما شوهرم خیلی اصرار داشت اون اهنگ باشه... لحظاتی که توی مه سرد تو دستای محبوبم می‌چرخیدم از ته روحم زمان یک لحظه متوقف شد و حس کردم رو ابرها در کنار فرشته‌هاییم.... اون جایی که بعد از کلمه قسم میخورم نوای زیبای فلوت و نی میاد... وقتی می‌چرخیدم مه های اطراف به نرمی و آرامش باهام می‌رقصید و می‌چرخیدن...گویی زنده بودن و اونها هم لبخند به لب داشتن.... 

موقع رقص تک نفره که مدتها تمرین کرده بودم... شوهرم کپ کرده بود و همه مهمانها اصلا انتظار نداشتن ازپس این‌کار بربیام...اونها چه می‌دونستن روزهاکه خونه تنها بودم و شوهرم سرکار بود در تنهاییام چشمامو می‌بستم و تصور می‌کردم و می‌رقصیدم.....باورم نمیشه چرا هیچ استرسی نداشتم... منی که همیشه خجالتی و گوشه گیر بودم... اما نمیدونم... شاید قدرت عشق بود... که وقتی معشوق و عاشق برای هم میرقصن مهم نیست تمام مردم دنیا نظاره گر باشن.. یا اینکه عروس آدم خجالتی باشه... یا آدمی که در عمرش یک بار در جمع نرقصیده... ... اما هیچ دستی نمیلرزه... هیچ قلبی جز به شوق وصال نمیتپه... هیچ چشمی جز به عشق تر نمی‌شه... 


ببخشید مهربونام...خیلی حرف زدم.... 

عکساو فیلمای اتلیه و تالار که آماده شد از هرکدوم از این صحنه ها می‌ذارم..... 

خیلی دوستون دارم و از شما یه خواسته دارم... 

قلب و زبانتون یکی باشه.... 

و سعی کنید با کسی ازدواج کنید که عشق شوهر بیشتر باشه.... 

اینجوری تا ابد خوشبختید....

دوستتون دارم... 

در پناه الله باشین 

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز