هشت ساله ازدواج کردم ولی کلا صد روزم اشتی نبودیمـ
همیشه کارش دعوا وفتنه بوده ولی زیرپوستی
زیادجلو رفتم که ترمیم بشه بهتر بشه کوتاه بیاد نشدکه نشدـ
اخرینبارم ک دعوت کردم برادرشوهرم اومدخودش نیومدبعد یه هفته ام پیام دادفحش داد ودیگه بعد چندسال منم شستمش
چهارساله قطع رابطه ایم البته بابرادرشوهرم جایی میبینیم همو سلام علیک داریم
الان قراره نامزدی خواهرشوهرم باشه که پدرومادرش فوت شدن
خودخواهرشوهرم پیش مادربزرگشه
میگه مراسمو بندازیم خونه جاریم من گفتم نمیام
شوهرمم میگه خونه مادربزرگه باشه که مشکلی پیش نیاد اونا راضی نیستن زیاد میگن خونه داداشه باشهـ
میگیم نمیایم
میگن نمیشع
شوهرمم ب من میگه کوتاه بیا بریم خونه جاریم
ولی نمیتونم فراموش کنم کاراشوـ
شما تواین شرایط چه کاری انجام میدید؟؟