بچه ها ی مشورت میخاستم
شما جای من بودید میرفتید خونش؟
من ی جاری دارم ک از همون هفته اول عقدم با من شمشیرو از رو بست کلی پشت سرم ب دروغ حرف زد ک صداشو ضبط کردن اوردن گذاشتن کف دستم ی سالی قهربودم تا اشتی کردیم بخاطر من رفت ۳بار دماغشو عمل کرد بعد ده سال هنوزم میگه تو دماغت عمله رو نمیکنی🙄 هی میگفبعدزایمام بشکه میشی ک نشدم اونم رفت پیکر تراشی😉 خیلی تلاش میکرد حرصم بده یا بغل شوهرم مینشست یا بوسش میکرد من ک ب کتفمم نبود شوهرمم از کارش متنفر بود اخر باهاش دعوا کرد و سرسنگین شد کلا دائم در حال حسادته حالا اینا رو بیخیال حرف زیاده و از حوصلتون خارجه تولد بچش از ۵سالگی رفتم هربار ک دعوت کرد تا الان ک۱۷سالشه
بچه اولم دنیا اومد فقط تولد یکسالگیشو اومد
بقیشو هرچی دعوت کردم نیومد الان بچم۶سالشه هنوز خونه عموشو ندیده چون کلا با ما رفتوامد نمیکنه
بچه دومم دنیا اومد الان نزدیک ده ماهشه دیدنش ک نیومد حتی هنوز ندیدتش بعد ده ماه
حالا زنگ زده برادرشوهرم ب شوهرم دعوت کرده برا تولد بنظرتون بریم؟
ظهر زنگ زد دعوت کرد الانم هی میزنگه ک ببینه میریم یا نه چی بگیم؟ همسرم میگه اگه دلت راضیه ما بریم تا خجالت بکشه ولی دروغ چرا دلم اصلا رضا نیست
از طرفیم مادرشوهرم زنگ زده اصرار ک بیاید شب اونجا الانم برا بچش استوری بزارید۰😑 نمیدونم چرا تولدای ما نمیگه ولی برا اون.....😑
چکار کنم دخترا؟