سلام.من ۸ روزه انتقال جنین دادم برای بار سوم.قبلش خیلی کارا کردم،خیلی درا رو زدم که شاید خدارحم کنه اما رحم نکرد.تنهام خیلی. توی تمام روزایی که با قد خمیده و روحی افسرده راهی مراکز ناباروری میشدم تنها بودم. روزایی که باید عمل میکردم و به مراقبت نیاز داشتم ، خودمو سرپا نگه داشتم که شوهرم تنهایی رو حس نکنه اما خودم تنها بودم. روزایی که مشت مشت قرص میخوردم و بعدش بخاطر فشار زیاد بودنشون مدام حس تهوع داشتم تنها بودم ، زمانی مثل الان که تنم از زیادی امپولایی که زدم کبود میشد ومجبور بودم امپول رو توی همون غده های متورمی که بخاطر امپولهای قبله بازم تزریق کنم و چقدر دردناک بود، تنها بودم و کسی نبود دلداریم بده ،روزایی که انتقالم منفی میشد و جواب ازمایش مثل یک سیلی داغ بود که به صورتم میخورد هم تنها بودم.تنهایی با من خو کرده یا من با تنهایی نمیدونم فقط میدونم غم غربت چندبرابرش کرده و غم ناباروری هزاران برابر
خواهرای مهربونم دعام کنید که دیگه تنها نباشم . خستم خیلی خستم توروخدا دعام کنید.با دلهای پاکتون برای منو امثال منی که سالهاست توی حسرتیم و تنمون دست خوشِ هربلایی برای مادرشدنه.دعاکنید اینبار ازمایشم مثبت شه.بخدا دیگه توان ندارم .دعامون کنید لطفا
😭💔