امروز رفتم کتابخونه تا درس بخونم یه دختره سه ساعته گیر داده نه اینجایی که تو نشستی مال منه من همیشه اینجا میشینم جلویه همه چند تا فحشم بهم داد که آب شدم
منم کلا آرومم و اصلا دنبال شر نیستم دیگه گفتم باشه که پرو تر شد اومد رو میزی ک من دارم درس میخونم همه وسایلاشو ریخت گفت واسه فردامن دست نزن بهشون
این فقط یکی از صد ها اتفاقیه که در هفته برام میوفته کلا چون خیلی آرومم و اصلا تاحالا حتی دوستامم عصبانیتم رو ندیدن ،خیلی اذیتم میکنن حتی همون دوستام خیلی حقمو میخورن چون میدونن صدام در نمیاد واقعا خسته شدم
نه رو دارم که جوابشونو بدم همشم میگم ول کن دنبال شر نرو....
خیلی دلم میخواد ازین آدما باشم که خیلی راحت حرفاشونو میزنن...