شوهرمو الان ده روزه بخاطر خیانتی که کرده بیرون انداختم تو این ده روز دخترم همش اصرار داشت که باباش بیاد ببرش بیرون درصورتیکه اون گاو اصلا براش مهم نبود فقط به من پیام عذرخواهی میفرستاد هرچی دخترم میگفت بیا منو ببین نمیومد دیروز با کلی منت گفت باشه باباجون ادرس کارگاهمو میدم بگو مامانت بیارتت اینجا
تو آدرس کارگاه شوهرتو تا الان نداشتی؟
بعد ادرس نداد گوشیشم جواب نداد دخترم طفلی خیلی رفت تو خودش منم بردمش بیرون نمیدونم چیکار کرد بهش گفتم بی پدر سرم دادزد به من نگو بی پدر بعدم شروع کرد گریه کردن منم ناراحت شدم به اون گاو پیام دادم خیلی اشغالی اشک بچمو دراوردی اشکتو درمیارم
هی مردا چقد عوضی شدن دیگ ک ب زن بچه خودشون هم رحم ندارن لعنت ب این زندگی ها
خلاصه پیام داد که دارم میام فحش نده بعد من خیلی دلم شکست به دخترم گفتم مگه من برات کم گذاشتم تو این ده روز مثل سگ کار کردم که تو کم و کسر نداشته باشی چرا همش دنبال اون اشغالی که برات ارزش قائل نیست
خب بعدش چی شد
دخترت چند سالشه
استارتر لطفا ماجرارو بگو بعد کامنتارو بخون مرسی
چندسالشه دخترت؟
خلاصه اومد و گفت تو هم باهامون بیا گفتم نه من همینجا جلو در منتظر میمونم بعد دیدم سرده منم رفتم تو شهربازی هیچی خلاصه اونجا هم کلی التماس که منو ببخش باز من محلش ندادم بعد از خوش گذرونی دخترم دوباره برش داشتم اومدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
