همسرم با خانوادش ب مشکل خورده باهم دعواشون شده من ک کلا خبر نداشتم ازین قضیه و کاری ب کارشون نداشتم ولی دیشب ز زدم مادرشوهرم فهمیدم همرو دعوت کرده ب جز ما:/ خیلی شیک و مجلسی بهم بی احترامی کرد...صبح همسرم گف بریم خونشون عیده منم گفتم من ک دعوا ندارم باهاشون اشکال نداره برم رفتم مادرشوهرم اصلا جلو نیومد تا دختراش اومدن و ب خاطر اونا اومد نشست و چایی و میوه براشون اورد:/ منم سریع برگشتم خونه خودم
پ. ن : ازین دعوا الکی هاست ک فردا اشتی میکنن و دوباره گل و بلبل میشن فقط نمیفهمم فازشون چیه ک با من بدن اوایل مادرشوهرم باهام خیلی خوب بود ولی انقد خواهرشوهرام حسودی کردن و فتنه راه انداختن تا ازم برگشت حتی خواهرشوهرا مهمونی میگیرن دعوت نمیکنن مارو:/ خودشونم اومدن خواستگاریم و سنتی ازدواج کردم اوایل خوب بودن عقد ک کردم دم در اوردن ولی متاسفانه من همیشه باهاشون خوب بودم الان لجم گرفته از خوبی بیش از حد خودم و بدی اونا...
خدایی عروس خوبی بودم ن فتنه راه مینداختم ن کسیو اذیت میکردم ن خودمو براشون میگرفتم چرا این جوری میکنن اخه
ی چن باری دیدم خواهر شوهرم الکی پشت سرم ب شوهرم پیامک زده چرتو پرت گفته و فحش داده ب من😶 دلیل کاراشونو نمیفهمن خوب بودن یهو عوضی شدن