اخه بیاد بگه من حامله م؟ بنظرم اشکالی نداره که هیچی نگفته شما هم اگه حامله شدی بهش نگو.
هیچی دیگه لابد میترسیده سقط شه مشکل داشتع گفته تا آخر برسه بعد خودشون میفهممن
اخه بعضیا یجورین میگن بچم سقط شه دشمن شاد میشم بذار کسی نفهمه
جاریمم شش ماهش شده بود نگفته بود
البته من جدا شدم حوصله ی این خاله زنک بازیارو نداشتم
وا که چی مثلا
حالا ما باشیم تا شوهر همسایه میفهمه😑😂 از ذوقمون
بدرک.بزارمادراشون پیرمیشن محتاج عروس شدن میفهمن رو راست بودن یعنی چی
دلش نخواسته به کسی بگه شما هم خواستی نگو هیچ کار بدی هم نکرده
واي خدا باورم نميشه، اينجور ادما همه كاري ميكنن واقعاا انقد پنهان كاري بلدن
همین امروز صبح خبر دادن به ما زن داییم زاییده به هیشکیممممممم نگفته بود همه ذوقشو کردن
ایشالا سلامت باشه
منم تا بعد زایمان ب کسی نگفتم باردارم
دلم نمیخواست کسی بدونه،شخصیه و ربطی ب کسی نداره
خب مهم نیست زایمان کرد۱ماه بعد برو سرش بزن
خیلی ها باردارمیشن فکر میکنن بقیه خوشحال میشن اطلاع میدن خیلی ها مثل خواهرشوهرت ذوق نداشته
خدایی زود می‌فهمیدی مثلابراش غذا درست میکردی کمک‌میکردی،،، چیز عجیبی نیست از نظر منم
مثل خواهر شوهر من.البته منم بچش دنیا اومد نرفتم
بچه اون الان ۸سالشه هنوز درست ندیدمش
دوبار دیدمشون جایی اصلا به روش نیوردم هنوز که بچه داره
تو هم زایمانش نرو بگو نفهمیدم زایمان کردی
خواهر شوهر منم نگفته بود منم فهمیدم اصلا ازش نپرسیدم به روشم نیوردم
همسایه ما هم سرِ بچه آخرش همین کارو کرد، هیچ کی خبر نداشت، فقط مادرش میدونست. میترسن چشمشون بزنن، انگار بقیه حامله نمیشن یا فقط همین بچه آخر بود که خدا گذاشته توی شکم اینا. حتی بچشو تا سه سالگیش نیاورد بیرون که کسی نبینه. تا اینکه آخرسر خودِ بچه که یکم بزرگتر شد یواشکی میومد بیرون
خب الان فمیدین قراره تو هزینه های زایمان کمکش کنید؟ یا وقتی بچه بدنیا اومد کمکش کنید؟ قراره براش غذا درست کنید بفرستید؟
قرار برید بیمارستان همراه باشید باهاشون؟ از بیمارستان اومد گلریزون کنید؟
