مامانم همینجوری سر خود خواستگار قبول میکنه
امروزم یکی میاد
جدااز اینکه اصلا خوشم نمیاد از این کارش
وضع خونه افتضاحه
ینی هیچی نپیتونم بگم عمق کثافت بودنسو بفهمید
مبلا همه کثیف یه رو مبلی چرک روشون
روی پرده یه لک گنده از اب رادیاتوره
سرامیکا روش خاک نشسته
اشپرخونه که اصلا نگم چقدر افتضاحه
اتاق خودمم که بدتر همه ی لباسام وسط اتاق (فرش اتاقمم قرار بوده عوض کنم قبل عید دیگه همین جوری همه چیو ول کردم)
خلاصه نماد یه وضعیت گوهه خونه
مامانم بیرونه
من میخوام ول کنم برم بیرون نه حوصله ی اون مراسم مسخره رو دارم نه حاشیه های قبلشو وضع خونم که مشخصه
اهااااااان اینو نگفتم تازه🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
بابامم ورداشته واسه خودش کرسی گذاشته وسط سالن چرک ترین پتوی ممکنم کشیده روش بیست چهار ساعت شبانه رو فقط ۳ ساعت برای غذا و دستشویی از زیرش میاد بیرون
عایا فرار کنم و برم بیرون؟؟ اصلا درواقع راه حل دیگه ای نیس
و نگید تمیز کن خودت
من همچین چیزی رو نخواستم که
من برم تمیز کنم همه فک میکنن من از خدامه