انتخاب گرانه یک ماه و نیم سرکار نرفتم و از دور کارایی کردم ک خب، دستمزد نداشت و این مدت از پولای قبلیم داشتم و ته مونده حقوقم رو مجبور شدم تو خونه خرج کنم و دیگ نمیتونم پسش بگیرم...
احتیاج داشتم بهش اما بیخیال دیگه...
چقدر داشتن فقر مالی و مشکلات مالی سخته... همه اش، باید از سر و ته همه چیز زد تا به ضروری ترین نیازا رسید.. از اون بدتر اینکه میلیونها و میلیونها خرج دارو بشه... کاش سلامتی هدیه خدا باشه به هممون...
اینقده کم اوردم الان.. خیلی.. هم از نظر روحی هم از نظر مالی هم باید بجنگم و ادامه بدم هم خسته شدم.. بدتر از همه درک نشدن هایی ک از خانواده ات میبینی...
داشتم از چند ساعت قبل هق هق میزدم و دلم میخواست رها کنم تلاش هامو... اما خدا برام چند تا نشونه فرستاد... من نمیدونم تهش چی میشه ولی مهم نیس ادامه دادن.. ادامه دادن.. این مهمه...
خسته ام خیلی.. هنوزم اشک رو صورتمه و واقعا خسته و دردای جسمی و روحی و مشکلات توانی برام نذاشتن.. اما چاره ای هم ندارم..
+چقدر فامیلها و خاله زنک بازیاشون و اینکه میخوان از همه چیزت سردربیارن خنده داررره واقعا... باو بچسبید ب زندگیاتون حرصم نخورید.. البته ک اونا این حرفا رو نمیشنون ولی خب 😂