سلام دوستان حدود ۱۷ روز پیش سر ظرف نشستن من مادرشوهرم داد و هوار راه انداخت منم وسایلامو جمع کردم رفتم خونه بابام. توی این ۱۷روز هیچ زنگ و تماسی از طرف هیچ کدومشون نداشتم تا اینکه دیروز سرزده پدرشوهرم اومد خونمون و نشست جلو کل خونوادم و زنداداشم از سیر تا پیاز زندگیمون تعریف کرد خلاصه رید روشوهرم و خودم. تا دیروز خونواده ام از هیچی خبر نداشتن من هیچ وقت هیچی بهشون نمیگفتم حتی این ۱۷روز رو به بهونه مریضی پسرم بقیشم رفته بودیم مسافرت گذروندم.من دیشب به شوهرم رنگ زدم گفتم پدرت از روزی که به دنیا اومدی تا الان اومد تعریف کرد وحشتناک حالش بد شد میگه اومده ابرومو برده تا صبح هیچ کدوممون نخوابیدیم. پدرشوهرمم تازه دلخوره که چرا به شوهرم گفتم و تنور داغ کردم. مردک من دیگه ابرو ندارم جلو زنداداشم. اون یپا غریبه هس و منتظر سواستفاده و دهن لق.
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
بهترین کار اینه که باید بیاد جلوعروستان از دلت در بیاره حتما باید بقول خودش ده شب بشینه فکر کنه تا ا ...
دیگه من نمیخواستم اون بفهمه که فهمید دیگه بقیش برام مهم نیس. من ناراحت اومدم بیرون هیچ کس به هیچ جاش نبود ولی از دیشب پیام میده شوهرتو اروم کن خیلی عصبانیه و...
عزیز من شما زن و شوهریت نمیتونی به ازای شست و شور و غذا پختن سرش منت بزاری که !!!! بلاخره مرد هم تو ...
شوهرش ونمیگه که برادرشوهرش ومیگه چهار سال بااینابوده همه خرج ومخارجشم توغربت اینادادن خودتم باشی چهار سال یکی مفت توخونه ت زندگی کنه وبشوری بپزی اینطوری باهات کنن ناراحت میشی
نه عزیزم هیچ اذیتی نکردم. گفت تو ناراحت شدی اومدی سواستفاده کردی نوه رو ازمون دور کردی با خودت بردی. فقط چون بچم پیشمه جوش اورده بود میگه جون من به این بچه هس من دارم دوری تحمل میکنم. خدا شاهده اینقدر ناراحت بودم که اصلا بچه داری نمیکردم همش مامانم درگیرش بوده.