چند روز پیش با ماشین برادرشوهرم با مادرشوهرمو شوهرم رفتیم بیرون وسایل بزرگ برا جهازم ببینیم که ماشیم وسط راه خراب شد زنگ زدیم برادرشوهر دیگم اومد درست کرد بعد مادرشوهرم رفت کنار یه بخاری وایساد وسایل ببینع چادرش سوخت کلا یهو جمع شد از اون روزمیگم الان میگه پاقدم من بده
امروزم رفتیم پاگشا کع ماشین برادر شوهرم باتریشو دزدن اعصابم داغونه