الان خیلی دلگیره نمیدونم چرا... برقا خاموش یه چراغ خواب روشنه و برق دسشویی، همسرم رو مبل خوابه مامانم دو ماهه اومده خونم یه هفته دیگه برمیگرده میره الان سرماخورده اونم تو اتاق پسرم خوابه پسر کوچیکم در حال نق زدنه اونم خوابه رو تخت من و پسر 7سالم رفته از صبح خونه مادر شوهر یه قابلمه سوپ پختم ولی خوشمزه نیست 😕حال دلمم گرفته است
گالینا بلانکا اگه داری بریز تو سوپ خوشمزه میشه
خونه ی ما تو کثیفترین حالت ممکنشه هر جایی رو نگاه میکنی چرک و کثافته منم حوصله ندارم تمیز کنم
من هم تو ی اتاق خوابم هستم در را بستم چراغ خاموش با بچه هام قهرم شوهرم نیست می خوام آماده بشم برم بیرون
پاشو لامپا روشن کن.یه آهنگ بزار.بیدارشون دیگه شب نمیخوابن.باشوهرت یه برنامه برای شب بریز.
خونه ما همسرم خوابه،من و دخترم میریم براش کادو بخریم یواشکی
هوا ابریه
بیشتر خاکستریه انگار،سردم هست
گربم رو پام خوابیده
خودم تازه از دانشگاه برگشتم
همسرم هم جلسه داره
اتاق بغلی داره صحبت میکنه
باید پاشم ماشین ظرفشویی رو خالی کنم و لباسای شسته شده رو تا کنم
شب هم مهمون دارم
و فردا هم مسافرم
حالم خوبه
چون این هفته خیلی هفته سختی بود برام ولی با موفقیت تمومش کردم
والا ماهم چون هوا بارونیه خونه تاریک یه کم گرفته اس حال و هوامون
اتاق ها بهم ریخته و نا مرتب
ظرف ها کثیف شام هم هنوز نپختم از صبح تشک پتو وسط هال پهنه شوهرم نمیذاره جمع کنم الان خوابیده منم اونورش نشستم دارم بچه شیر میدم خیلی هم گشنمه
تک و تنها دراز کشیدم جلو تلویزیون
یه شیشه نوتلا و یه قاشق شربت خوری داخلش هی ازش میخورم
تلویزیون خاموش
خونه به شدت نامرتب
شوهرم بیمارستان پیش پدرش
خودم تنها بی انگیزه با کلی افکار ناراحت کننده درباره زندگی و دعواهایی که با همسرم داشتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
