خیلی سخته اخراش
من دیگه در هر حالتی درد داشتم و نمیتونسم بخوابم
شب میشد غمم میگرفت
پهلوهام و پاهام تیره شده بود
کمرم درد میکرد
زیر بغلم و بیکینیم سیاه و زشت شده بود
پاهام ورم کرده بود
تنگی نفس داشتم انگار یه چیزیش زیر قفسه سینمو فشار میداد فکر کنم پاهاش بود
ولی روز زایمان عالی بود همه چیو فراموش کردم
بهترین لذت دنیاس