منم دوتا دوست داشتم پيش من باهمين ديگه حرف ميزدن يكيش ميگف چالات خوشگله اون يكي ميگف چشم وابروت خوشگله بعد برگشتن از سرشوخي بهم گفتن تو اصلا هيچ جاي خوشگلي نداري منم الان كاتم باهاشون
اون روز با یه پسری کخ منو دوست داره رفتیم بیرون پسره برام از دبی کلی سوغاتی اورده بود یکم میدونم رو این چیزا حسادت داره بعد بهشم قبلش گفتم باهاشون رسمی باش رو درواسی دارم یهو برگشت گقت جلو خود پسره وای چقدر شبیه دختر فلانی تو مدرسمونه این دوستت خیلیم زشت بود دختره😐پسره گرخید
یکبار دیگه گفت بگو اعتماد زده به سقف ،یا بگو والا خودت از خودت تعریف میکنی هم چین مالی نیستی بعد گفت حسود بگو شرمنده من عقده ای نیستم حوصله ادم خودشیفته ام ندارم بای
هر کی از خودش تعریف میکنه ناخودآگاه ذهن آدم میره سمت ایراداش و اونا به چشمش پررنگ تر میشن، خودشون فک میکنن هی بگن خوشگلم خوشگلم خوشگلتر میشن ولی کاملا برعکسه، عیباشون و بیشتر تو چشم میارن
چقد از این آدما بدم میاد واقعا خیلی رفتار مضحکیه!!
دختر خاله منم همینطوریه، یه چند باری بهم گفت وای همه به من حسودیشون میشه ت حسودیت نمیشه؟ منم گفتم نه والا چی داری که بهش حسودی کنم بقیه هم حتما یه تختشون کمه، دیگه دهنشو بست
عزیزم شماحتی اگه بلخشید زشت هم باشی در اسرع وقت باهاش کات کن
شما پس فردا برات جلوی ایشون مورد مناسب واسه ازدواج و خواستگارو دوستیو اینا پیش بیاد قطعا یه فتنه ای از سر حسادت ب پا میکنه چون فکرمیکنه خودش زیبای مطلقه و کس دیگری جزاون وجود نداره
به تجربه بهت میگم.من این پیشنهادو به یکی از دوستام کروم گوش نداد
ببین ما ۴تا دوس بودیم که ۲تامون باهم خیلی صمیمی تر بودن یکی از اون دوتا فوق العاده سفید بود و دیگری سبزه ی سبزه ولی خب خداخواستو این سبزه خانومو تو ۱۹سالگی یکی پسندید دیوانه وار دوسش داشت.این دوست سفیدمون پیش من قسم خورد که اگه میونشونو بهم نزنم نامردم...همینکارم کرد هی به دوست سبزمون گفت قرارگذاشتی منم میام.رفتو باعث شد پسره به مقایسه بیوفته رو رنگ پوست و زیبایی های سبزه که خودش شیفتشون بود رو ندید نه سفیده رو خواست نه سبزه هرو
سبزه هیچ وقت نفهمید چیشده ولی تنها مطلع ماجرا من بودم هنوزم عذاب وجدان دارم که چرارازداری کردم
