میترسم چقد حس بدیه صدای باد و بارون شدید نصف شب دلم میگیره اندازه دنیا
ز جمع آشنایان میگریزم،به کنجی میخزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود میدهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ز جمع آشنایان میگریزم،به کنجی میخزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود میدهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...
دیشب خونه خالم بودم موقع خواب همینطور بارون میومد، از اتاق بیرونو نگاه کردم دیدم یه خونه که خالی هم هست توش برق قطع و وصل میشه انگار که جن داشت 😬 فیلمشم دارم ولی بلد نیستم بذارم/:
نیازی نیست با ریپلای های مکرر افکارت رو تو مغز دیگران بگنجونی(؛ افکار پوسیده زکات نداره که بخوای نشرش بدی! 😂🌹
دیشب خونه خالم بودم موقع خواب همینطور بارون میومد، از اتاق بیرونو نگاه کردم دیدم یه خونه که خا ...
این چی بووود گفتی الان😒😒😒😒
ز جمع آشنایان میگریزم،به کنجی میخزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود میدهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...
تو شما ی باد و بارونایی تجربع کردیم دلمون بزرگ شدع
شمال؟
ز جمع آشنایان میگریزم،به کنجی میخزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود میدهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...