شبی بچم مریض شد هرچی میخورد بالا میاورد(با عرض پوزش)انقد حرص خوردم که نگو
شکر خدا تو شهرمون ی مرکز شبانه روزی واسه کودکان هست بردیمش اونجا و دکتر یه امپول ضد تهوع براش نوشت...دخترک یه ساله ی من با اون پاهای ظریف باید امپول میزد...دلم داشت کباب میشد براش...میخاستم برم ی گوشه مرکز بشینم و گریه کنم فقط براش
اما الان شکر خدا مث اینکه حالش خوبه...مواظب دسته گلای خونه تون باشید چه دختر چه پسر...از دیروز هنوز چشم رو هم نذاشتم و کنارش بیدارم....بازم خدا رو شکر الان خوبه