یکم رو هامون بهم باز شده امروز دیدم خرگوشم پاش کبوده اعصابم بهم ریخته بود اینم هی داشت شوخی میکرد که حالم عوض شه هی اعصاب من بهم میریخت همش میگفتم الان وقت شوخی نیست یهویی داد زدم و یکم بد با هم دیگ صحبت کردیم امشب چایی گذاشتم بیدارش کردم گفتم چایی بخوریم اینا دیدم رفتارش ینگینه نگو همچین تصمیمی داشته