شوهر دختر عمه م ،بخاطر اتیش سوزی انگشت کوچیک پاش به هم چسبیده یا یه جوری شده
دختر عمه م میگه اون موقع ها .تازه عقد کرده بودیم .میومد خونمون .هر کاری میکردیم کفشش رو بیرون نمیاورد ،شوهرش میگه میترسیدم پشیمون بشن
الان چند تا بچه دارن
دو تاش دکترن ،دو تا مهندس و... به اون روزا میخندن
شما هم تاپیک میزنی و به این نگرانیت میخندی به زودی