حدود دو،سه هفته از اشنایی بنده و همکارم میگذره...
همیشه ایشون اغاز کننده و من پایان دهنده پیام و گفتگو هستم به عناوین مختلف.
امروز نمیدونم چرا این فکر برام ایجاد شده که ایا بدور از ادبه؟؟
نکنه باعث بی احترامی و سردی و سوبرداشت طرف مقابلم باشه.
خانم های سنجیده و کاربلد، راهنماییم کنید لطفا❤
اینجوری فکر میکنه ب زور باهاشی
حس اضافی بودن بهش دست میده
اره دیگه الان فکر میکنه اصلا تمایلی ب ادامه نداری
واااااای
واقعاااا میگین رسمی؟؟؟😂😂😂😂😂 تازه اینجاها خیلی سعی میکردم خودم رو شل کنم و وا بدم کهههه😂😂😂😂😁
میدونین چیه؟؟ اخه خودش هم هنوز میگه خانم دکتر
از فعل جمع استفاده میکنه
هنوز یه بار پیشنهاد نداده که تلفنا صحبت کنیم
من یه بار به اسم کوچک خطابش کردم با پیشوند اقا
یه اهنگ عاشقونه فرستادم و گفتم حس خوبش رو خواست باهاتون به اشتراک بذارم
مادرم امروز میگفته هنوز ویس و پی ام میده تماس بگیرین. گفتم مادر من دخترم. من که اخه نمیتونم پیشنهاد بدم
نمیدونم شاید رفتار من اون اقارو معذب کرده!
😂الهی ،اره والا این ته رسمی حرف زدنه،،،،نمیدونم شاید فکر میکنه راحت حرف بزنه تو دلخور میشی،،،،،خب تو پیشنهاد بده بگو راحت تر صمیمی تر حرف بزنیم،حس میکنم رسمی آدم اصلا نمیتونه شناخت پیدا کنه رو طرف،😁مخصوصا با ایموجی گل و🥺☺️ا
واااااای
واقعاااا میگین رسمی؟؟؟😂😂تازه اینجاها خیلی سعی میکردم خودم رو شل کنم و وا بدم کهههه😂😂😁
میدونین چیه؟؟ اخه خودش هم هنوز میگه خانم دکتر
از فعل جمع استفاده میکنه
هنوز یه بار پیشنهاد نداده که تلفنا صحبت کنیم
من یه بار به اسم کوچک خطابش کردم با پیشوند اقا
یه اهنگ عاشقونه فرستادم و گفتم حس خوبش رو خواست باهاتون به اشتراک بذارم
مادرم امروز میگفته هنوز ویس و پی ام میده تماس بگیرین. گفتم مادر من دخترم. من که اخه نمیتونم پیشنهاد بدم
نمیدونم شاید رفتار من اون اقارو معذب کردم.
حدود۲،۳ هفته ست
فقط هم راجع به بیمارا و اتفاقای بیمارستان و درس انگار داریم حرف میزنیم😑 میدونین چیه؟؟ من معمولا بعد اتمام کارم تمام جزییات کاری و اتفاقات بیمارستان رو به مامانم اطلاع میدم. طوری که مادرم از احوال و مشکلات ریز جزییات بیمارانم از شماره ی تخت تا سابقه ی گذشته ی پزشکی شون خبر دارن😁 حالا فکر کنین که در کنار مادرم، بخوام بااون اقاهم همین صحبت هارو داشته باشم! خیلی خسته کننده ست خب
سعی نمیکنه به حاشیه ببره و من هم معذبم😔
