من بیست و شیش سالم مجردم خواهرم نوزده یه خواستگاری داره که مامانم داشت می گفت به نظرت بهش بگم یا نه اخه سنش کم و…..گفتم حتما بهش بگو به هرحال خودش باید تصمیم بگیره بچه ها من مشکلی ندارم که خواهرم قبل من ازدواج کنه ولی یادم تا بیست و دو سالگیم که خواهر بزرگترم ازدواج نکرده بود مامانم حتی اسم خواستگار و جلو من نمیورد یکسال هم که نامزد بود باز هم خواستگار راه نمی داد الان هم اگر موردی باشه که خودش نپسنده به من نمی گه نمی دونم چرا انقدر فرق می ذاره گاهی حس می کنم اصلا خوشبختی و عاقبت من براش فرقی نداره با این که من بچه ی آروم تری بودم و تقریبا بدون دردسر نه سر کنکور دادنم نه کار پیدا کردنم نه مدرسه رفتن و دانشگاه رفتند درگیری و حواشی اون دوتا و نداشتم گاهی فکر می کنم شاید خودم باعث می شم که دیده نشم