کارش خارج از شهره سه هفته است خونه نیست میوه مون تموم شده بچم همش ازم میوه میخواد زنگ زدم بهش به حسابم پول بزن میوه بخرم گفت خودم دو روز دیگه میام میخرم.من خودم شاغل ام میتونستم خودم بخرم ولی حرص ام میاد که مسییولیت بچه و همه چی رو میندازه گردن ام هفته ها میره واسه خودش به اسم خودش باغ خریده فشرده کار میکنه چک اونو پاس کنه.منم قسط خونه رو میدم و واسه خودم و بچم لباس و اینا میخرم بچم هر روز ازم تنقلات و ...میخواد منم گفتم اگه نمیزنی زنگ بزنم بابات برام بزنه زنگ زدم خونشون مادر شوهرم ور داشت منم گفتم اگه قرار بود مسییولیت مادی و معنوی همه چی با من بود واسه چی ازدواج کرده.شوهرمم زنگ زده به خونهی پدر من که چرا به خاطر یه میوه آبروی منو پیش خانوادم برده.حتی یارانه ی ما هم دست خودشه.بچم و خودم از تنهایی همش دلمون میگیره.