وای عزیزدلم
من ی شب پر.یود بودم عقدم شوهرم اومد اولش بغلم کرد بعد که گفتم روشو کرد اونور خوابید من انقد گریه کردم یکم بعد بیدار شد گفت چیشده
گفتم تا فهمیدی من مریضم پشت تو کردی خوابیدی
انقد قسم قرآن و جون بابا مامانش رو خورد که بخدا منظور نداشتم گفتم تو راحت باشی و این حرفا
معلوم نیست این مردا چه مرضشون میشه بعضی وقتا اصلا