سلام خانواده شوهرم منو از اول نمیخاستن با همین حالت همیشه کم محلی دیدم ازشون و نسبت بهم دید بدی داشتن خواهر شوهرم حرف از پام در اورد که مثلا به دوستاش گفتم اونام باور کردن بعد یبار به جاری جدیدم به حالت گلایه چند کلمه حرف زدم اونم رفت هزارتاشون کرد پشت سرم که مثلا من به اونا فحش دادم اونام از خدا خواسته گشتن همه جا ابروی خودمو خانوادمو بردن سرمو هیچ جا نمیتونم بلند کنم
ولشون کن ..ارتباطت رو قط کن .اصلا نبینشون
خداازشون نگذره
عزیزم آبروت پیشه خدا نره
بهم تهمت دیوونگی زدن به پدرمادرم تهمت جادوگری و.... از فکرشون بیرون نمیام نمیدونم چطور فراموش کنم
بچه ها من راهکار بدم؟خخخ
میخام کلا فراموش کنم اما چطور واقعا میخام این قضیه رو فراموش کنم چون داغون شدم
عزیزم روزهای اول سخته..منم وقتی کسی به ناحق بهم تهمت بزنه تا سه چهار روز حالم بده در حده گریه ..اما گلم بعد که آروم شدی ..به خودت بگو به درک بشن..تاوان بیشعوریه دیگران رو من باید بدم .
خدا ازشون نگذره
همسرت چطوریه؟
ممول جان بگو را کارتو؟
الان چند ماهه گذشته!
گلم شما با خانواده همسرت الان رابطه داری یا نه ؟
رابطمو قطع کردم اما شوهرم میره گاهی
همسرم اوایل هیچوقت باور نمیکرد میگفتم باهام بد رفتار میکنن جوابمو درست نمیدن باهام حرف نمیزنن کم محلم میکنن اما الان تاحدودی طرف منه بخاطر اینکه پدر مادرم درحقش خیلی خوبی کردن بیشتر بخاطر پدر مادرم باهاشوون بد شده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
