سلام عزیزم خوبی؟؟ من خیلی وقته تاپیکاتو میخونم و مشکلتو میفهمم
میدونم ک کلی دکتر و مشاور رفتی خودمم ی مدت طولانی وسواس داشتم ولی تونستم باهاش مقابله کنم میدونی چجوری؟
اول خودم خواستم ک از بین ببرمش ینی باید بخوای اگه نخوای هزارتا دگتر و قرص و دارو اثر نداره
تو فک میکنی ک میخای خوب شی ولی تا حالا تلاش کردی ک ب افکارت اهمیت ندی؟
ببین عزیزم من ی چیزی بهت میگم و میگم ک انجامش بده تو باید انجامش بدی مطمئن باش ب هیچ وجه میفهمی ب هیچ وجه مشکلی برات پیش نمیاد
الان برو ی خوراکی وردار ار همونایی ک میترسی ک بخوریش و ممکنه سمی باشه
مثلا ی بیسکوویت وقتی افکارت بهت گفت سمیه و تو ترسیدی از اینکه بخوریش فقط و فقط تو ذهنت ب افکارت بگو ساکت شو
بعد اون خوراکیو تا اخر بخور حتی اگه فک میکنی سمیه مطمئن باش ک این افکار توعه ک سمی شده ن اون خوراکی
اگه احساس کردی حالت تهوع داری ب خودت بگو اینا همش تلقینه و من مطمئنم هیچیم نمیشه بگو ک من قویم و میتونم با افکارم مبارزه کنم موقع غذا خوردن حتی وقتی فک میکنی سمیه غذارو تا اخرش بخور یادت باشه ک اینا فقط فکر توعه همین
میدونی وقتی من وسواس داشتم چیکار کردم؟؟ من وسواس مریضی داشتم حتی اگه یدونه پر مینداختم رو سرم میگفتم الان ضربه خورده و ممکنه مشکلی برام پیش بیاد شاید روشم مسخره بود ولی من با ی بالش سبک کوبیدم رو سرم😂ی ساعت تموم استرس نمیزاشت نفس بکشم ولی بعدش گفتم بسه دیگه تا کی میخام خودمث زجر بدم هر چی شد شد و بعد اون تموم شد! ی مدتی طول کشید ولی بلخره تموم شد ازت میخام اگه واقعا میخای خوب بشی این کارو بکن منظورم کار من نیستا اون غذا یا خوراکیو بخور ففط همین
یادت باشه من سعی میکنم بهت کمک کنم هر وقت نیاز داشتی