من از بچگی عاشق این آقام
ولی هیچوقت عاشقم نبوده
فقط میگفت چون دختر پاکی هستی میخوام زنم بشی و سه بار اومد خواستگاری
به بزرگی خدا از بس بیمحلم میکرد به جنون میرسیدم بعد منه احمق تلاش میکردم رابطمون درست بشه
حتی داداشش یه دختر ساده و معصوم گرفته اما خبرش میاد که داداشش با زنهای متاهل دوسته😔
امشب ازش راجب دوست دختر سالها پیشش پرسیدم در کمال تعجب از دوست دختر سابقش حمایت کرد😐
گفتم پوریا پسر خالم گفته فلانی با فلانی دوست بوده گفت گوه خورده😐
گفتم چرا همه برات مهمن بجز نامزد خودت
حتی من به یه ورش نیستم😭
خدایا خودت شاهدی با بیمحلی این چند سال چقد عذابم داده😭
حرفای بدی زدم اما من همش سکوت کردم و در مقابل کاراش حرفام هیچهههه
میبینید حتی براش مهم نبود منو ناراحت کرده
بعد میاد میگه تقصیر توعه بد اخلاقی😔
دارم از غصه میترکم چطور کل عمرمو عاشق ادمی بچدم که فقط بهم بیمحلی کرده