عزیزدلم من مشاور یا روانشناس نیستم صرفا حرفای من رو در حد یک آدم معمولی بخون اینجا تبادل نظره ونمیخوام نظراتی بدم که روی زندگیت تأثیرات منفی بذاره♥️
اول اینکه امیدوارم سنتون از 20 گذشته باشه
بعد باید ببینیم شرایط تحصیلی وزندگی الانت چهطوره
از خودت بپرس چی از زندگیت میخوای... وقتی که داری پله های سن رو رد میکنه دوست داری به چه سمتی در حرکت باشی
یک زن شاغل معمولی یا شاغل با موقعیت اجتماعی بالا؟
یک زن خانه دار شاد یا خانه دار روزمره؟ یا غیره
(نمیگم این مدارد خوب یا بدن برای نمونه گفتم تا بهتر متوجه بشی از خودت وآیندت چیمیخوای)
ازدواج از مهمترین تصمیات زندگی هست اگه متعهد شدی روی جنبه های مختلفی از زندگیت اثر میذاره وخارج شدن از این تعهدات هم بسیار سخته وهم مجدد تأثیرات زیادی به دنبال داره
اگر دلایل پدرتون واقعا حق ومنطقی هست چه بهتر که بهشون احترام بذاری اما اگر از شرایط خاستگار الانت مطمئنی وهم به خودش وهم به خودت اعتماد داری که میتونی با بالا وپایینی های زندگی با ایشون کنار بیای
شاید بد نباشه بیشتر فکر کنی
من وافعا در حدی نیستم که بگم جواب +یا_ بدید
اما خودم رو مثل میزنم شاید به دردتون بخوره
خانواده من بسیار روی من وتحصیلم حساس بودن اما بنا به دلایلی وخیلی عجیب من 16سالگی با خاستگاری سنتی ازدواج کردم مادرم راضی بود ولی یادمه پدرم زیاد نه میگفت درسشو بخونه زن مستقلی بشه هنوز زوده
هرچی بود الان 23 سالمه روزهای تلخ وشیرین زیادی داشتم والان از زندگیم ناراضی نیستم اما بعد از 20سالگی معیارهام وقدرت تصمیم گیری من بسیار تغییر کرد وقوی تر شد
و لحظه ای نیست که به این موضوع فکر نکنم واز خودم نپرسم اگر ازدواج رو به سن بالاتری موکول کرده بودم و در رشته مورد نظرم تحصیل کرده بودم الان رضایت بیشتری داشتم یانه(خب شاید درست نباشه گذشته رو مرور کردن و الان هم خدا رو شاکرم وراهی که اومدم رو قبول کردم اما سوالات ایجاد میشن که دارم روش کار میکنم گذشته اذیتم نکنه واین افکار رو تموم کنم)
حالا شما آینده واقعی نه صرفا رمانتیک از خودت تصور کن نه کس دیگه ای ببین دوست داری چه جایگاهیی داشته باشی و درکنار چه شخصیت هایی احساس خوشبختی میکنی
ان شاءالله هرچی خیره پیش بیاد براتون 🌹🌺♥️